فریاد سکوت
خسته ام ای عشق بر این تیرگی رنگی بزن بر دل یخ کرده ی این مردمان سنگی بزن مشق های هرشبم تنها سکوتی بی صداست بر تب لرزان دستانم،کمی مرحم بنه،خطی بزن کوچه گرد بغض های بی کسِ تنهاییم باده ی نابم بده،بر تیرگی های دلم نقشی بزن مرغ دل هر شب بنالد از تب اندیشه ها جامِ باقی نوش از این هستی وفریاد آزادی بزن
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |